خاطره آیت‌ الله مرعشی از مراسم عجیب شیعه‌كُشان!/ آیااصلا خلیفه دوم در این روز كشته شد؟


به نام فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، به كام دشمنان ایشان

این هم از خباثت‌های دشمنان اسلام كه درست چند روز قبل از هفته وحدت در آتش مراسماتی می‌دمند كه بر هم زننده وحدت میان مسلمین است.

مراسمات نهم ربیع كه در بین عموم مردم عناوین دیگری هم دارد، بدعتی خطرناك است كه به نام اهل بیت، بزرگترین خیانتها را در حق مذهب تشیع انجام می‌دهد. روشنگری درباره این خرافه باید از زوایای مختلفی صورت گیرد.

دیدگاه مقام معظم رهبری درباره اینگونه اقدامات بر كسی پوشیده نیست، اما خالی از لطف نخواهد بود كه در ابتدای بحث، كلامی از ایشان آورده شود:

«بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه‌زهرا علیها‌السلام، این روزها و در این دوران ما کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! می‌فهمید چه می‌گویم؟ بهترین وسیله‌ای که دشمنان بزرگ انقلاب پیدا کردند برای این‌که نگذارند انقلاب به کشورهای اسلامی برود، می‌دانید چه بود؟

گفتند این انقلاب، اسلامی نیست! گفتند اینها دشمن شما -چند صد میلیون مسلمان- هستند! امام بزرگوارمان ایستاد و گفت این انقلاب، اسلامی است؛ شیعه و سنی در کنار همند؛ پهلوی همند. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیای آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند. نواری پیدا کند، ببرد این‌جا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید، این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟

بعضی‌ها دارند به نام فاطمه زهرا، علیها‌السلام، این کار را می‌کنند. در حالیکه فاطمه‌زهرا علیها‌السلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوان‌های پاک ما این‌جور رفتند خون‌هایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالم‌گیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه‌ زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمه‌زهرا را شاد کند.»

قصه گم شدن صندوق اسرار آیت‌الله بهجت

فرزند آیت‌الله بهجت، با اشاره به دوران کودکی پدر خود، اذعان کرد: آیت‌الله بهجت در 16 ماهگی مادر خود را از دست دادند و از آن پس توسط خواهری که حدود 10 سال از ایشان بزرگ‌تر بود پرورش یافتند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت گفت: پدرم با امام (ره) و امام خامنه‌ای رابطه‌ای گرم و ویژه داشت و درباره مسایل فتنه 88 پیش‌بینی‌هایی کرده بود.

حجت‌الاسلام علی بهجت عصر امروز در همایش «در محضر بهجت» با موضوع سیره اخلاقی و خانواده آیت‌الله‌العظمی بهجت فومنی در تالار حکمت دانشگاه گیلان، با بیان اینکه زندگی عالمانه دارای ارزش بسیاری است، اظهار کرد: در مدت کوتاه زندگی در دنیای فانی باید بهترین توشه را برای دنیای فانی آماده کرد.

*عملکرد هر انسان در ارتباط با اعتقادهای اوست

وی درک هدف خداوند برای خلق انسان را بسیار مهم دانست و گفت: حضرت آیت‌الله بهجت به ظاهر مانند انسان‌های معمولی زندگی می‌کردند اما در حقیقت پشت پرده و نتیجه اعمال را می‌دیدند.

فرزند آیت‌الله‌العظمی بهجت، ارزش و اهمیت فراگیری علم و دانش در دین اسلام را بسیار مهم برشمرد و تصریح کرد: علمی ارزشمند است که همراه با عمل و توجه به خداوند باشد.

وی با بیان اینکه برخی انسان‌ها مانند آیت‌الله بهجت به حقیقت هستی فکر می‌کردند، افزود: آنها یافتند که پس از این دنیای فانی، یک دنیای باقی و ابدی وجود دارد و باید برای رسیدن به سعادت در آن دنیا تلاش کرد.

بهجت، عملکرد هر انسانی را در ارتباط با اعتقادهای او دانست و ادامه داد: انسانی که به آخرت اعتقاد ندارد ممکن است هر کاری انجام دهد، اما انسانی که به خدا و آخرت اعتقاد دارد برای رسیدن به سعادت اخروی تلاش می‌کند.

وی با تصریح بر اینکه خداوند مبدٱ جاذبه را به افراد مومن نشان می‌دهد، خاطرنشان کرد: اگر انسان یک گام به طرف خدا بردارد، خداوند نیز 10 گام به طرف او خواهد آمد.

*احترام به والدین عامل سعادت آیت‌الله بهجت بود

فرزند آیت‌الله بهجت، با اشاره به دوران کودکی پدر خود، اذعان کرد: آیت‌الله بهجت در 16 ماهگی مادر خود را از دست دادند و از آن پس توسط خواهری که حدود 10 سال از ایشان بزرگ‌تر بود پرورش یافتند.

وی پدر آیت‌الله بهجت را اهل شعر، ادبیات و علم خواند و افزود: ایشان احترام بسیار زیادی به پدر خود می‌گذاشتند.

بهجت با بیان اینکه آیت‌الله بهجت در بهترین درجه تحصیلی و علمی در تمام مقاطع تحصیلی خود قرار داشتند، تصریح کرد: درس خواندن هدف اصلی ایشان نبود و علم را وسیله‌ای برای رسیدن به سعادت می‌دانستند.

وی احترام به والدین را عامل رسیدن آیت‌الله بهجت به درجات بالای معنوی و سعادت خواند و گفت: ایشان تکبر و خودبینی را در خود کشته بودند.

* صندوق نامه‌های اسرارآمیز آیت‌الله بهجت پس از فوت وی مفقود شد

فرزند آیت‌الله‌العظمی بهجت، ازدواج آیت‌الله بهجت را دارای مبدأ الهی دانست و تصریح کرد: ایشان می‌فرمودند «در نجف تمام مشکلات زندگی را به من نشان دادند و بنده آگاهانه این راه را انتخاب کردم».

وی با بیان اینکه ایشان سخت‌ترین مسیر پیمودن زندگی را انتخاب کردند و متذکر شد: پدرم دارای یک صندوق از نامه‌های اسرارآمیز بود که پس از فوت ایشان مفقود شده است.

*آیت‌الله بهجت در کارهای خانه کمک می‌کردند

بهجت، به کمک پدرش در انجام کارهای خانه اشاره کرد و یادآور شد: آیت‌الله بهجت تا اواخر عمرشان در کار منزل کمک می‌کردند و حتی در تعویض پرده خانه همکاری داشتند.

وی با اشاره به توجه همیشگی ایشان به حضور خداوند، تصریح کرد: ایشان می‌فرمودند «باید احساس کرد که خدایی همواره در کنار ما حضور دارد و اعمال ما را می‌بیند» و آیت‌الله بهجت معتقد بودند انسان باید به آنچه علم دارد عمل کند تا به سعادت اخروی برسد.

*روابط گرم آیت‌الله بهجت با امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای

فرزند آیت‌الله العظمی بهجت، به روابط گرم و ویژه آیت‌الله بهجت با امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای اشاره کرد و گفت: حتی گاهی حضرت امام (ره) به منزل ایشان می‌آمد و در محیطی خصوصی با یکدیگر به گفت‌وگو می‌پرداختند.

وی درباره پیش‌بینی آیت‌الله بهجت درباره وقایع آخرالزمان، اذعان کرد: پدرم درباره مسایل فتنه 88 و آنچه که در دوران آخرالزمان رخ می‌دهد پیش‌بینی‌هایی کرده بودند که بسیاری از آنها روی داده است و نمی‌توانم تمام آنها را بیان کنم. 

امام زمان عاشق واقعی می خواد

 نمی‏دانم چرا وقتی به او فكر می‏كنم در خیالات گم می‏شوم؛

در حالی كه او چراغ اندیشه‏ هاست، فروغ دیده‏ ها، خورشید هدایت و عشق است.

یا چرا وقتی می‏خواهم از او بگویم نمی‏توانم، احساس می‏كنم قادر به تكلم نیستم یا هر وقت می‏خواهم از او بنویسم احساس می‏كنم كه اصلاً سواد نوشتن ندارم.

شاید من لیاقت نوشتن و حرف زدن از او را ندارم.

شاید آن قدر در گناهان غرق گشته‏ام كه مولایم نمی‏خواهد حتی نام مباركش بر لبانم جاری شود.

آری او عاشق واقعی می‏خواهد و ما تنها از عشق او دم می‏زنیم و در عمل خلافش را ثابت می‏كنیم. هر روز با اعمال ناشایستمان دل نازنینش را می‏شكنیم و او را رنجیده خاطر می‏سازیم.
خدایا! همان طور كه عشق مولایمان را در دلمان نهادی، راه خشنودی او را هم به ما نشان ده.

وای کاش بیایی...

 پس از قرن و هزاره
    هنوزم كه هنوز است
    دو چشمش
    به راه است
    و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش
    زیاد است
    كه گویند
    به اندازه یك « بدر » علمدار ندارد!
    و گویند چرا این همه مشتاق، ولی او چرا یار ندارد!
    تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی!
    كه به هر شعر جدیدی،
    ز هجران و غمم ناله سرایی، تو كجایی؟
    تو كه یك عمر سرودی «تو كجایی؟» تو كجایی؟
    باز گویی كه مگر كاستی ای بُد ز امامت،
    ز هدایت،
    ز محبت،
    ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
    تو پنداشته ای هیچ كسی دل نگران تو نبوده؟
    چه كسی قلب تو را سوی خدای تو كشانده؟
    چه كسی در پی هر غصه ی تو اشك چكانده؟
    چه كسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
    چه كسی راه به روی تو گشوده؟
    چه خطرها به دعایم ز كنار تو گذر كرد،
    چه زمان ها كه تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر كرد...
    و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی كجایی!؟
    و ای كاش بیایی!
    هر زمان خواهش دل با نظر یار یكی بود، تو بودی ...
    هر زمان بود تفاوت، تو رفتی، تو نماندی.
    خواهش نفس شده یار و خدایت،
    و همین است كه تاثیر نبخشند به دعایت،
    و به افاق نبردند صدایت،
    و غریب است امامت.
    من كه هستم،
    تو كجایی؟
    تو خودت! كاش بیایی.
    به خودت كاش بیایی...

اینکه زن باشی..

اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد


اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی


اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی


اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی


اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی
ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی


اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو
در پوشش بودن های تو
ارزشی قائل نباشند


اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که
همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد ؛ اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی  به پایت گران هم تمام شود ؛

همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا
« دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند
ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند
پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن !
طوری که هیچ چشم و ابرویی
ناز و کرشمه ای
پول و مکنتی
  نتواند جایگزین آن شود ! »

خواهرم میان نگاه پر مهر امام زمان و نگاه شهوت آلود مردان هوس باز کدام را انتخاب میکنید؟

(دریای چشمان مردان هوس باز ساحل ندارد)

نامه ای به امام زمان

سلام؛ مهدی جان سلام، سلامی به بلندای سال های پر محنت دوری ات، سلامی به گرمی خورشید روز ظهورت، آقایم سلام مرا از قلب تاریک اما عاشقم پذیرا باش.

مولایم دوست دارم هر جمعه کنار چاه مسجدت بنشینم و گریه کنم و ضجه بزنم و بگویم:مهدی جان بیا تو را به قبر مخفی شده مادرت،تو  را به مظلومیت جدت امام علی قسم می دهم که بیایی...

محبوبم آیا هنوز وقت آن نرسیده که شمشیر عدالتت را برداری و عدل و عدالت را حاکم بر زمین گردانی؟

آری این اتفاق می افتد او می آید در حالی که عمامه محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بر سر، پیراهن محمد( صلی الله علیه و آله و سلم) در بر، پای افزار محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بر پا،قرآن مجید محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در سینه و شمیر علی(ع) در دست دارد با مهر زهرا، صبر حسن، شجاعت حسین، عبادت سجاد، علم باقر، صدق صادق ،بردباری کاظم، رضای رضا، جود جواد ، هدایت هادی و هیبت عسکری...

امروز جمعه...

دلم می گیرد و به یاد آقایم دلتنگ تر از همیشه ام !
من نیز همچون تمام منتظرانِ سرورم ، هرجمعه کمتر پلک می زنم تا زودتر ببینمش !
هرجمعه که کوچه پس کوچه های دل را آب و جارو می کنیم ، برای استقبال از گام
هایی که معطر به عِطر گل یاس اند ...
همه در این اندیشه ایم که : " این جمعه ... جمعه ی وصل است ؟؟؟؟"
مهدی جان ! این منم ... رو سیاه ترینِ منتظرت !
به ستوه آمده از این همه نخوت و کینه و بوی تعفنی که دنیا را فراگرفته است !
از کودکی آموختم وآموختیم که : دنیا مرزعه آخرت است ؛
پس ... هرچه داشتیم ، کاشتیم ! "اندک،اندک" ، هرچه که بود ... !
وامروز این مزرعه با تمام اندک محصولش ، غرق آتشی از کینه و نفرتِ شیطان است!
نفرتی که منِ انسان، بازیگر آنم !

جانم به فدایت ...
امروز در این هوای غبار آلود ، چَشم ، چَشم را نمی بیند ، چه رسد که دل ... دل را ؟!
هر دم که فرو می بریم ، به شوق عطر حضور توست ؛ ورنه این هوا غریب است ...
و همچو بغضِ گلوی تمام دلشکستگانت ... سنگین !
مفهوم زندگانیم ...
از گذشته هیچ کودکی به دنیا نیامد مگر با ... گریه ؛
حال این گریه از کجا بود ؟ فقط خدا می داند ...
همواره اندیشیده ایم ، که شاید از فراق تنها آغوش مهربان و بی منت بود ؛
و این بغض و گریه ، بر گلو می ماند و پنهان بود تا ... وصال !
اما امروز چه بر سر انسان آمده که قهقهه می زند ، بر آن هق هق عاشقانه ؟!
این شریف ترین مخلوق چه کرده که ، پلیدترین مخلوق او را به سخره گرفته است ؟
صدای قهقهه های شیطان آزارم می دهد ، حتی گوش خراش تر از آنروز است ...
همانروز که ... هبوط یافتم !!!
ای پسر فاطمه ...
امروز گرچه دستمان تهی ست و سرد ، اما دل همواره لبریز گرمای عشق توست !
این روزها نجوا ، نجوای العجل است برای ظهور منجی ...
که البته شیطان کمر همت خود را بسته تا این واژه را نیز همچون انسانیتِ انسان ها ،
به بازی گرفته و باب میل خود معنا بخشد ...
اما به خداوندگاری که در هیچ کجای دنیا نیافتم همچو او را ، که تو تنها آرامشبخش
این همه بشر هستی و تنها تو منجی بودی و می مانی !

عزیز زندگانیم ... گرچه دل ، تنگ است ، اما مجال تنگ تر ...
فقط می خواهم بگویم : " امروز همچو هرجمعه دیگر ، دستان منتظرانت دخیلند بر
آستان پر مهر خداوند ... !
اللهم عجل لولیک الفرج

پرطرفدارترین زبان دنیا؟

 پرطرفدارترین زبان دنیا؟

** بر چهره دلربای مهدی صلوات ... **


یا مهدی....